مجله لوموند: ۴۰ درصد فرانسویها اصلا از زرادخانه هستهای اسرائیل خبر ندارند و فکر میکنند ایران بمب اتم دارد | حمله آمریکا بدون شواهد کافی، خطرناک و بی فایده بود

رویداد۲۴ | لیلی پیری- بنوآ پلُپیداس، دانشمند علوم سیاسی گزارشی در نشریه لوموند فرانسه نوشته و گفته تاریخ نشان داده استفاده از زور برای مقابله با اشاعهی سلاح هستهای، نتیجه معکوس دارد. به ویژه اینکه حتی با وجود دسترسی بازرسان آژانس به سایت های هسته ای یک کشور، هیچ راهی برای تشخیص انحراف یک برنامه هسته ای به سمت بمب وجود ندارد در نتیجه حمله به یک کشور با بهانه منع اشاعه سلاح می تواند برنامه های کشورها را به سمت پنهان کاری و بمب سوق دهد.
پلُپیداس می گوید: بحث داغی دربارهی اثربخشی حملات ایالات متحده به ایران در جریان است. در این یادداشت، من برخی سوءتفاهمها و واکنشهای غریزی رایج را که درک عمومی و ارزیابی از مسائل مربوط به تسلیحات هستهای نظامی را مختل میکنند، بازبینی میکنم. برای روشنتر شدن موضوع، دو یادآوری و سه اصلاحیه ارائه میدهم که مبتنی بر یافتههای تحقیقات مستقل دربارهی برنامههای هستهای نظامی هستند.
۴۰ درصد فرانسویها فکر میکنند ایران تنها دارنده بمب اتم در منطقه است
اولین یادآوری: در خاورمیانه، اسرائیل از سال ۱۹۶۷ دارای زرادخانهی هستهای بوده، اما ایران تا امروز چنین تسلیحاتی ندارد. این نکته مهم است، زیرا چارچوبهای رسمی، تخصصی و رسانهای دربارهی موضوع هستهای بهعنوان مسئلهای مرتبط با "اشاعه"، موجب سردرگمی شدهاند. در فرانسه، ادعاهایی مبنی بر دستیابی قریب الوقوع ایران به بمب هستهای، دستکم از سال ۲۰۰۶ مطرح بودهاند.
یک نظرسنجی که توسط Nuclear Knowledges/IFOP در اکتبر ۲۰۱۹، و سپس در اکتبر ۲۰۲۴، در فرانسه انجام شده که نشان می دهد بیش از ۴۰ درصد از پاسخدهندگان به اشتباه بر این باور بودند که ایران در حال حاضر دارای تسلیحات هستهای است (۴۲ درصد پاسخ دهندگان در سال ۲۰۲۴). تنها ۴۰ درصد از پاسخدهندگان اسرائیل را از میان فهرستی از کشورها، بهعنوان کشوری دارای تسلیحات هستهای شناسایی کردند (۴۳ درصد در سال ۲۰۲۴).
هیچ کشوری بدون کمک یک عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل موفق به دستیابی به تسلیحات هستهای نشده
نکتهی دوم: استفاده از زور به نام مقابله با اشاعه، پدیدهای جدید نیست، اگرچه نقض حقوق بینالملل محسوب میشود. ایالات متحده از اواخر دههی ۱۹۴۰ در حال بررسی چنین اقداماتی علیه برنامهی هستهای شوروی بود. سه کشور – آمریکا، اسرائیل و بریتانیا – در چنین عملیاتهایی مشارکت داشتهاند و خاورمیانه هدف اصلی آنها بوده است، از جمله در عراق (۱۹۹۱، ۱۹۹۳، ۱۹۹۸ و ۲۰۰۳)، سوریه (۲۰۰۷) و ایران، بهویژه از طریق ترور دانشمندان هستهای از دههی ۲۰۱۰ به بعد. همچنین باید به یاد داشت که این نوع ترورها نیز چیز جدیدی نیستند: در سال ۱۹۸۰، یحیی المشد، مسئول برنامهی هستهای عراق، در پاریس به قتل رسید.
بیشتر بخوانید:
اولین اصلاحیه: آمریکا اغلب بهعنوان بازیگری اصلی در عرصهی عدم اشاعه معرفی میشود، اما تحقیقات مستقل نشان دادهاند که این کشور در واقع بزرگترین عامل اشاعهی سلاح هستهای است. ایالات متحده نهتنها اولین کشوری بود که سلاح هستهای تولید کرد و بیش از ۳۰٬۰۰۰ کلاهک ساخت، بلکه بیش از هر کشور دیگری به دیگر کشورها در توسعهی برنامههای هستهای کمک کرده است (از جمله بریتانیا، فرانسه، پاکستان، هند، آفریقای جنوبی و اسرائیل).
بهطور کلی، هیچ کشوری بدون کمک دستکم یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل موفق به دستیابی به تسلیحات هستهای نشده است. هیچکدام از این اعضا نیز بهطور کامل به تعهدات عدم اشاعه پایبند نبودهاند. در واقع، این کشورها با اصرار بر اینکه این تسلیحات تضمینهای اساسی و غیرقابل جایگزینی برای امنیت و حاکمیت هستند، جذابیت آنها را تقویت کردهاند.
دادههای مربوط به موفقیت حمله آمریکا، غیرقابل راستیآزماییاند
دومین اصلاحیه: بحث عمومی (در غرب) در حال حاضر این است که حملات اسرائیل و آمریکا لازم بوده و موفقیتش هم تأیید شده است. بهجز موارد معدود، اطلاعات موجود عمدتاً از بیانیههای رسمی آمریکا یا اسرائیل و پیامهای دستگاههای اطلاعاتی آنها تشکیل شدهاند – ادعاهایی که غیرقابل راستیآزماییاند و با القای موفقیت عملیاتی، به نفع رهبرانی هستند که این حملات را دستور دادهاند.
تصاویر ماهوارهای موجود در حال حاضر امکان ارزیابی دقیق از اثرات واقعی این حملات را نمیدهند.
استفاده از زور برای مقابله با اشاعه سلاح اتمی نتیجه عکس داشته
سومین اصلاحیه: در گذشته، استفاده از زور به نام مقابله با اشاعه، نتیجهای معکوس داشته است. بمباران رآکتور اوسیراک در عراق توسط نیروی هوایی اسرائیل در ماه مه ۱۹۸۱، که مدتها بهعنوان موفقیت تلقی میشد، در واقع فقط عزم صدام حسین را برای توسعهی برنامهی تسلیحات هستهای تقویت کرد و او منابع بسیار بیشتری به آن اختصاص داد.
این تصور که حملات هوایی میتوانند یک برنامهی هستهای را خاتمه دهند، با واقعیت مطابقت ندارد. از یک سو، تصاویر ماهوارهای نشان دادند که ۴۸ ساعت پیش از حمله، ۱۶ کامیون در اطراف سایت فردو دیده شدهاند، که این احتمال را ایجاد میکند که اورانیوم غنیشدهی سطح بالا از محل جابهجا شده و از تخریب نجات یافته است. از سوی دیگر، میزان مواد منفجرهی استفادهشده نشان میدهد که اگر قرار باشد دوباره حملهای صورت گیرد، باید عمیقتر حفاری کنند.
هیچ مدرکی برای ادعای دستیابی تهران به بمب وجود ندارد و حمله به ایران تصمیمی خطرناک بود
تلقی این عملیات بهعنوان موفقیتی در حوزهی عدم اشاعه بدون شواهد کافی، در نهایت خطرناک است و نتیجه معکوس دارد. این تلقی بر اساس فرضی است که ایران در آستانهی دستیابی به سلاح هستهای بود – ادعایی که هیچ مدرکی برای آن وجود ندارد. علاوه بر این، اگر استفاده از زور بهعنوان ابزاری ضروری و مؤثر در مقابله با اشاعه پذیرفته شود، آنگاه بهراحتی میتوان استفادهی مداوم از آن را توجیه کرد. این موضوع بهویژه از آن جهت نگرانکننده است که سوءظن به اشاعه عملاً غیرقابل رد کردن است.
حتی اگر آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) به سایتها دسترسی یابد، آیا از تمام تأسیسات آگاه است؟ آیا نمونههای جمعآوریشده توسط بازرسان تصویر کاملی ارائه میدهد؟ آیا فاصلهی اجتنابناپذیر بین مواد شکافتپذیر ورودی و خروجی سانتریفیوژها، نشاندهندهی انحراف بهسوی اهداف نظامی است؟ همواره امکان دارد که عدم قطعیتهای اجتنابناپذیر، بهعنوان شواهدی برای اشاعه تفسیر شوند.
این چرخه به جریان افتاده است. این حملات و تهدیدها، بازگشت بازرسیهای IAEA را تقریباً غیرممکن میسازند، سوءظنها و درخواست برای حملات بیشتر را تغذیه میکنند، که به نوبهی خود، جناحهای طرفدار تسلیحات هستهای در ایران (و شاید جاهای دیگر) را تقویت میکنند. شکستن این چرخهی معیوب ضروری است؛ با ارزیابی مستقل از اثرات این عملیات، با به یاد داشتن اینکه جناحهای طرفدار تسلیحات هستهای همیشه در رقابت برای منابع پیروز نمیشوند، و با تدوین سیاستهایی معتبر برای مقابله با آسیبپذیریهای هستهای.



تا دیر نشده ایران باید بمب اتمی اش را بسازد 
